دلایل سیاسی بودن دین در قرآن


 

معنای سیاست در اسلام:

سیاست مدیریت و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسان در مسیر حیات معقول که هدفش حرکت دادن انسان است از آنچه که هست به آنچه که باید باشد.[1] در یک کلام سیاست اسلامی عبارتست از اداره و هدایت جامعه اسلامی بر اساس قوانین الهی و دین اسلام به گونه ای که سعادت دنیا و آخرت جامعه تامین شود.

 

مهمترین اهداف سیاسی اسلام در قرآن:

یکی از مهمترین اهداف سیاسی اسلام در قرآن عبارت است از انسجام و ارتباط بسيار شديد داخلى ميان عناصر مسلمان يعنى يكپارچه بودن و يك جهت بودن جامعه اسلامى همانطوريكه در احاديث نبوى و غير نبوى است كه «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ فِى تَوَادِّهِمْ وَ تَرَاحُمِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى بَعْضُهُ تَدَاعَى سَائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى»[2] وحدت عمومى، به معناى گرد آمدن صاحبان سليقه‏ها و روشهاى گوناگون بر گرد محور اسلام است. اين، همان اعتصام به «حبل‏الله» است(ال عمران، 103) كه عموم مسلمين بدان مكلف گشته‏اند؛ و اين، آن اسم اعظمى است كه همه‏ى گره‏ها را باز، و همه‏ى موانع را برطرف، و همه‏ى شياطين را مغلوب مى‏كند.[3] آيه ديگر از قرآن همين مطلب را بصورت واضح ترى بيان كرده‏است؛ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم»( فتح،29)[4] یعنی مومنان نسبت به یکدیگر بسیار رحیم هستند و اختلاف سلیقه ها به اختلاف بنیادین در میان آنها مبدل نمی شود.

هدف سیاسی دیگر اسلام مرزبندی با دشمنان و جناح های ضد اسلامی است. خداوند در قرآن تاکید می کند که وحدت درونی باید در کنار جداکردن خطوط با دشمنان باشد. مسلمانان نباید کافران را به دوستی بگیرند و با آنها در یک جبهه قرار گیرند.( ممتحنه، 1)[5] نه آنكه عالم اسلام در انزواى سياسى و اقتصادى به سر ببرد و با هيچيك از ملتها و كشورها و قدرتهاى غير مسلمان رابطه‏اى نداشته باشد بلكه مسئله، مسئله وابسته نبودن و پيوسته و دنباله رو نبودن است، در قدرتهاى ديگر هضم و حل نشدن و استقلال و روى پاى خود ايستادن را حفظ كردن است.

از طرفی نظام سیاسی اسلام به هیچ عنوان قائم به شخص خاصی نیست. حتی پیامبر اکرم(ص) نیز نسبت به اصل نظام اسلامی اولویت ندارد. آن‏جا كه در جنگ احد شايع شد كه حضرت محمد(ص) كشته شده است و مسلمانان با شنيدن شايعه دست به عقب‏نشينى زدند. خداوند با توبيخ مسلمانان به يك نكته اساسى اشاره مى‏كند كه آيا با كشته شدن يا با مرگ طبيعى پيامبر، مسلمانان بايد از نظام و تشكيلات دينى خود روى برگردانند؟ محور نظام دينى نه بر دوش آن حضرت بلكه بر موضوع شريعت مى‏چرخد. «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قبل انقلبتم على اعقابكم»(آل عمران، 144) حضرت استاد علامه طباطبايى (روحى فداه) در مقاله «ولايت و زعامت» از اين آيه چنين استنباط فرموده‏اند كه كشته شدن پيغمبر اكرم در جنگ نبايد هيچ‏گونه وقفه‏اى در كار شما ايجاد كند. شما فورا بايد تحت لواى آن كس كه پس از پيغمبر زعيم شما است، به كار خود ادامه دهيد.[6]

 

تکالیف سیاسی پیامبران:

پیامبران الهی گرچه همگی در یک خط مشابه سیر نکرده اند، اما اهداف و تکالیف مشابهی داشته اند. یکی از اهداف همه پیامبران تربیت و تعلیم مردم بوده است با این هدف که عدالت را برپا دارند(حدید،25). بنابراین تقویت روحیه عدالت خواهی و عدالت گستری از مهمترین تکالیف پیامبران بوده است. جهاد در راه خدا برای اعتلای کلمه توحید و هموار کردن راه خداپرستی برای ملتهای تحت استکبار، یکی از نقاط مشترک تکالیف پیامبران الهی بوده است. خدواند در قرآن کریم می فرماید «و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او توده‏هاى انبوه، كارزار كردند؛ و در برابر آنچه در راه خدا بديشان رسيد، سستى نورزيدند و ناتوان نشدند؛ و تسليم [دشمن‏] نگرديدند، و خداوند، شكيبايان را دوست دارد»(آل عمران، 146) از طرفی وظیفه اداره سیاسی انسانهای مومن نیز همواره جزء مهمترین تکالیف پیامبران بوده است. چنانچه خداوند در آیه 64 سوره نساء فرموده است«ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى از او اطاعت كنند». این آیه تاکید می کند که گرچه همه پیامبران موفق به تشکیل حکومت الهی نشدند، اما اطاعت مردم از پیامبران به عنوان حاکم الهی یکی از اصول نبوت است.

گذشته از مرور وظایف کلّی پیامبران، بررسی فعالیتهای تک تک پیامبران نیز میتواند راهگشا باشد. حضرت موسی(ع) به عنوان اولین دستور الهی، مامور شد به نزد فرعون رود و او را به خدا و دست برداشتن از استکبار دعوت کند. به این دلیل که «او طغیان کرد»( طه، 24 و نازعات،17) ، «قومش را گمراه کرده و آنها را هدایت نکرد»(طه، 79)، «در زمین به دنبال قدرت و برتری جویی بود و از اسراف کاران بود»(یونس، 83)، «مردم را فرقه فرقه کرده بود و طایفه از آنها را مورد استضعاف قرار داده بود»(قصص،4) و به واسطه مال و زینت حیات دنیا مردم را از راه خدا باز می داشت(یونس، 88)[7]. از طرفی خداوند حضرت داوود(ع) را خلیفه خود در زمین قرار داد(ص، 26) و به ایشان و حضرت سلیمان(ع) حکومت بر مردم را عطا کرد. این دو بزرگوار از جانب خداوند تعالی وظیفه قضاوت در میان مردم را بر اساس تعالیم الهی بر عهده داشتند.(انبیاء، 78 و ص، 26) حضرت سلیمان(ع) مانند تمامی پیامبران مکلّف به هدایت همگان بود. گرچه بر سرزمین خاصی حکمرانی می کرد، اما برای سرزمینهای دیگر پیام دعوت به توحید و یگانگی را می فرستاد و آنها را از برتری جویی در برابر پیامبر خدا نهی می کرد و به اطاعت دعوت می نمود(نمل،31). همینطور حضرت ابراهیم با نمرود که مستکبرانه مردم را به اطاعت خویش و پرستش بتها وا می داشت، به مجادله و مناظره برخاست(بقره،258). حکومتهای مستکبر علاوه بر گمراهی خود مانع از دست یافتن مردم به حقیقت می شوند و وظیفه پیامبران همواره این بوده است که این نقطه را هدف قرار دهند.

 

 

تکالیف سیاسی مسلمانان:

مهمترین تکلیف مسلمانان، اطاعت از پیامبراکرم(ص) بوده است. خداوند می فرماید « ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى از او اطاعت شود»(نساء، 64) و « از خدا و رسولش و اولی الامر اطاعت کنید»(نساء،59). عبارت «از خدا و رسول اطاعت کنید»  11 بار در قرآن تکرار شده است. و خداوند علت این امر به اطاعت را باطل نشدن اعمال دیگر(محمد،33)، مورد رحمت خداوند قرار گرفتن(نور،56 و آل عمران،132)، راه یافتن و هدایت شدن(نور،54) و جلوگیری از نزاعهایی(نساء، 59) که باعث سستی و از بین رفتن ابهّت مسلمانان می شود(انفال،46) معرفی کرده است. اطاعت از اوامر پیامبر(ص) و اولی الامر در واقع اطاعت از اوامر الهی است. زیرا خداوند، خود ما را به اطاعت از ایشان امر کرده است. اطاعت از اولی الامر نیز در همه زمانها و مکانها بر مسلمانان واجب است. شيخ انصارى قدّس سرّه در كتاب مكاسب درباره معناى اولى الامر مى‏فرمايد: «عرفاً او لو الامر عنوان فردى است كه در امور عامه (امور اجتماعى مردم و كارهاى مختلف جامعه) بايد به او مراجعه كرد؛ همان كارهايى كه در شرع بر عهده شخص خاص قرار نگرفته است».[8] علامه طباطبايى نيز مى‏فرمايد: «او لو الامر كسانى هستند كه از جانب خداوند [يا معصومين‏] حق دخالت در شئون دينى و دنيوى مردم دارند.[9] اطاعت از پیامبر(ص) و حاکمان الهی در آیات دیگری نیز مطرح شده است.(احزاب،35 نساء،115- جن،23) علاوه بر اطاعت همه جانبه از پیامبر(ص) مسلمانان باید او را الگو و نمونه تمام عیار زندگی خود قرار دهند و پا جای پای رسول خدا(ص) بگذارند(احزاب،21).

وظیفه دیگر مسلمانان این است که با کافران شدید باشند(فتح،29) اما شدّت با همه کافران مورد نظر اسلام نیست چنان که در قرآن آمده است «[امّا] خدا شما را از كسانى كه در [كار] دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نكرده‏اند، باز نمى‏دارد كه با آنان نيكى كنيد و با ايشان عدالت ورزيد، زيرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد.  فقط خدا شما را از دوستى با كسانى باز مى‏دارد كه در [كار] دين با شما جنگ كرده و شما را از خانه‏هايتان بيرون رانده و در بيرون‏راندنتان با يكديگر همپشتى كرده‏اند. و هر كس آنان را به دوستى گيرد، آنان همان ستمگرانند»(ممتحنه،8و9)

وظیفه دیگر مسلمانان پذیرش مدیریت پیامبر(ص) بر اموال عمومی است. چنانکه خداوند درباره فیء می فرماید« آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، بازايستيد»(حشر،7) آنان باید خمس و زکات خود را به پیامبر(ص) یا حاکم الهی پرداخت کنند(انفال،41). مسلمانان همچنین وظیفه دارند حفظ جان پیامبر(ص) را به عنوان حاکم نظام اسلامی، بر حفظ جان خود مقدم دارند(توبه،120) از طرفی مسلمانان وظیفه دارند، تنها نزد پیامبر(ص) به عنوان حاکم الهی طرح شکایت کنند و قضاوت را تنها نزد او ببرند و به حکم قضایی او کاملا تسلیم باشند(نساء،65) در قرآن مسلمانان از بردن تنازعات نزد طاغوت و حاکم غیرالهی برای قضاوت، به شدت منع شده اند(نساء،60).

در نهایت، مسلمانان باید تصمیم گیری درباره درست و نادرست اخبار و شایعات را نیز به حاکم الهی واگذار کنند. چنانکه خداوند می فرماید « و چون خبرى [حاكى‏] از ايمنى يا وحشت به آنان برسد، انتشارش می دهند؛ و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند، قطعاً از ميان آنان كسانى‏اند كه [مى‏توانند درست و نادرست‏] آن را دريابند »(نساء،83)

 

 

فعالیتهای سیاسی پیامبر اکرم(ص) در قرآن:

پیامبر اکرم(ص) دارای شئونی سیاسی بودند که در قرآن به آنها اشاره شده است.

1) ولایت بر مومنان و لزوم اطاعت محض از ایشان:

خداوند می فرماید، پیامبر(ص) نسبت به  مومنان از خودشان سزاوارتر است(احزاب،6) و امام باقر(ع) در ذیل آیه فرموده اند این آیه درباره رهبری و فرماندهی است.[10] در شأن نزول آیه نیز آمده است که افرادی برای شرکت در جنگ تبوک به دنبال اذن گرفتن از پدر و مادر خود بودند که این آیه نازل شد و اولویت پیامبر(ص) را نسبت به پدر و مادر و کلیه مومنان یادآوری نمود.[11] در معنای مشابهی خداوند در آیه 36 احزاب می فرماید «هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستاده‏اش به كارى فرمان دهند، براى آنان در كارشان اختيارى باشد». خداوند جزای کسی را که پس از مشخص شدن راه هدایت از گمراهی، همچنان با پیامبر(ص) مخالفت کند، آتش دوزخ معرفی کرده است(نساء،115).  همچنین در پاسخ به این شبهه که وظیفه پیامبر(ص) تنها ابلاغ و انذار و تبشیر بوده است، خداوند میفرماید «[بگو وظيفه من‏] تنها ابلاغى از خدا و [رساندن‏] پيامهاى اوست و هر كس خدا و پيامبرش را نافرمانى كند قطعاً آتش دوزخ براى اوست و جاودانه در آن خواهند ماند»(جن،23) این به این معناست که گرچه پیامبر(ص) انذار و تبشیر می کند، اما اطاعت از او بر مسلمانان واجب است و یک امر اختیاری نیست.

2) قضاوت پیامبر(ص) و لزوم تسلیم شدن مومنان در برابر آن:

خداوند یکی از شئون پیامبری را قضاوت براساس تعالیم و قوانین الهی معرفی کرده است. آنهم نه تنها بین مومنان بلکه میان تمامی مردم(نساء،105). خداوند پیامبر را باز می دارد از اینکه خواسته های مردم را بر قوانین الهی در هنگام قضاوت ترجیح دهد(مائده،49) و مردم را به تسلیم بودن محض به صورتی که ذره ای ناراحتی در دلشان رخنه نکند، فرمان می دهد(نساء،65)

3) اداره اموال عمومی جامعه و صرف آن در موارد مشخص:

خداوند در آیه 41 سوره انفال، خمس را از آن خدا و رسولش معرفی می کند و موارد مصرف آن را نیز خویشاوندان پیامبر(ص)، مساکین، یتیمان و در راه ماندگان می شمارد. همچنین فیء را اموالی می نامد که متعلق به رسول خداست که باید آنرا برای خویشاوندانش، یتیمان، مساکین و در راه ماندگان مصرف کند تا تعادل ثروت در جامعه برقرار شود(حشر،7).

4)رهبری جنگ و صلح:

خدواند در قرآن کریم چندبار پیامبر(ص) را فرمان میدهد که مومنان را برای جهاد در راه خدا برانگیزد(نساء،84 و انفال،65) از طرفی قوانین و احکام لازم برای جهاد را نیز بیان می کند.(آیات 57 تا 64 سوره انفال). در آیات دیگر مستقیم شخص پیامبر(ص) برای جهاد با کفار و منافقان مورد خطاب قرار می گیرد و دستور شدّت عمل با آنان به ایشان داده می شود(توبه،73) آیات مربوط به جهاد آنچنان در قرآن فراوان است که نیازی به مثالهای بیشتر برای روشن شدن مطلب وجود ندارد.

 

گذشته از شئون مختلف سیاسی پیامبر اکرم(ص) آیاتی در قرآن وجود دارد که مراجعه به شأن نزول آنها نشان می دهد که بیانگر فعالیتهای سیاسی پیامبر(ص) هستند. برای مثال آیات سوره نصر، بیانگر نتایج فتح مکه توسط پیامبر و سپاه مومنان است. در آیاتی از قرآن به پیمانهایی که پیامبر(ص) با مشرکان و اهل کتاب بسته بودند اشاره شده است(توبه،4و7و12 انفال،56). اساساً سیره رسول اکرم(ص) مملو از فعالیتهای سیاسی ایشان است. اجرای حدود، گرفتن مالیاتها و جزیه ها و بسیاری دیگر از موارد، همگی گواه بر این مساله هستند.

 


 

[1]  حکمت اصول سیاسی اسلام، ص 47

[2]  . نمونه مؤمنان در مهرورزى و دلسوزى بهم چون يك تن است كه چون تيكه‏اى از آن بيمار شود همه آن دچار بيخوابى و تب گردد.( بحار الأنوار، ج 58، ص 150)

[3]  پيام رهبر معظم انقلاب به ملت شريف ايران، در پايان چهلمين روز ارتحال حضرت امام خمينى( ره) 23/ 4/ 1368

[4]  در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند.

[5]  اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگيريد [به طورى‏] كه با آنها اظهار دوستى كنيد، و حال آنكه قطعاً به آن حقيقت كه براى شما آمده كافرند [و] پيامبر [خدا] و شما را [از مكّه‏] بيرون مى‏كنند كه [چرا] به خدا، پروردگارتان ايمان آورده‏ايد، اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون آمده‏ايد. [شما] پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار مى‏كنيد در حالى كه من به آنچه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم. و هر كس از شما چنين كند، قطعاً از راه درست منحرف گرديده است.

[6]  چنان كه معلوم است جماعت در اين هزيمت به پرستش بت‏ها برنگشتند و مثلا نماز و روزه را رد نكردند، تنها چيزى كه گفتند اين بود كه پس از كشته شدن رسول‏اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلّم ديگر براى چه جنگ نماييم، يعنى يكى از فرايض دين را كه نيازمند به‏سازمان اداره كننده است و در زمان حيات رسول اكرم بوده، مى‏خواستند پس از وى‏ترك نمايند. خداى تعالى در خصوص همين نكته توبيخ و ملامت‏شان مى‏نمايد ... چنان‏كه روشن است آيه شريفه به دلالت التزام به مسلمين ولايت مى‏دهد كه شئون‏اجتماعى اسلام را چنان‏كه در زمان رسول اكرم زنده بوده به همان نحو زنده‏نگاهدارنده». ر. ك: بحثى درباره مرجعيت و روحانيت، ص 82.

[7]  وَ قالَ مُوسى‏ رَبَّنا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زينَةً وَ أَمْوالاً فِي الْحَياةِ الدُّنْيا رَبَّنا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَلا يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَليمَ

[8]  شيخ انصارى، المكاسب، ص 153.

[9]  طباطبايى، محمد حسين، الميزان، ج 4، ص 391.

[10]  طريحى، مجمع البيان، ص 92،( ماده ولى).

[11]  فضل طبرسى، مجمع البيان، ج 4، ص 338.